تحولات منطقه

جلائی‌فر می‌گوید: این اولین تجربه من در حوزه ادبیات دینی نوجوان است و برایم مهم بود طنز، وحشت، ماجراجویی و تحول اخلاقی در آن دیده شود و به زیارت جامعه کبیره هم در کتاب اشاره کنم و خوشحالم که این دیکته نانوشته باقی نماند و جرأت کردم این نکات را کنار هم در یک اثر بیاورم.

خوشحالم این دیکته نانوشته باقی نماند/  نوجوان خواهان کتاب دینی جذاب است
زمان مطالعه: ۹ دقیقه

به گزارش گروه فرهنگی قدس، نشست نقد و بررسی کتاب «اردو در قبرستان ژغاره» با حضور مصطفی خرامان دبیر طرح، زهرا جلائی فر نویسنده کتاب، زهرا محسنی فرد و معصومه یزدانی کارشناس و منتقد عصر روز گذشته دوم تیرماه در فروشگاه کتاب به نشر در تهران برگزار شد.

در ابتدای این جلسه خرامان با ابزار خوشحالی از رونمایی یک کتاب دیگر از مجموعه کتاب‌های منتشر شده در به نشر، گفت: نمی‌خواهم آیه یاس بخوانم اما بد نیست بدانید هر کدام از این کتاب‌ها چه سرنوشتی داشتند و برای چاپ چه فرایند بسیار سختی را پشت سر گذاشته‌اند. به طور مثال همین کتاب خانم جلائی‌فر سه سال پیش تمام کارهایش انجام شده بود اما روی آن نکته‌های فراوانی وارد شد تا اینکه بالاخره به سرانجام رسید و ما در شرایطی بودیم که هم باید با نویسنده سروکله می‌زدیم که حق داشت و هم با انتشارات درگیر بودیم که البته آنها حق نداشتند.

نویسنده باید صبور باشد تا به نتیجه برسد

خرامان با اشاره به برپایی نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران و ارتباط با ناشران مختلف تصریح کرد: من در نمایشگاه با اکثر ناشران کودک و نوجوان صحبت کردم و همه آنها می‌گفتند که رمان نوجوان دیگر وجود ندارد. یک زمانی نشر افق سردمدار رمان نوجوان بود اما آن هم دیگر فعالیت چندانی ندارد، یا یک نهادی مانند کانون پرورش فکری که به مشکلات تولید رمان نوجوان اشاره می‌کردند. واقعیت این است که فرایند تولید و نوشتن رمان کار بسیار سختی است؛ البته در «به نشر» شرایط به ویژه از نظر مالی بهتر است و شاهدیم که خیلی از این کتاب‌ها به چاپ‌های پنجم تا دوازدهم هم رسیده‌اند. کتاب خانم جلائی‌فر هم مدت طولانی معطل شد تا به نتیجه برسد اما در عین حال شرایط به گونه‌ای است که از آن طرف نویسنده هم باید صبور باشد تا به نتیجه برسد.

خوشحالم این دیکته نانوشته باقی نماند/  نوجوان خواهان کتاب دینی جذاب است

در ادامه محسنی‌فرد کارشناس و منتقد نیز طی سخنانی تصریح کرد: به یک کتاب نوجوان می‌توان از منظرهای مختلفی همچون روانشناختی، ادبی، زبان‌شناختی و ... نگاه کرد و طبیعتاً من به عنوان جامعه‌شناس باید آن را از منظر شاخصه‌های اجتماعی و جامعه‌شناسانه بررسی کنم.

همین ابتدا باید اعتراف کنم تماشاچی بودن همیشه کار بسیار ساده‌ای است و اینکه فردی به عنوان منتقد کار دیگری را نقد کند نه هزینه‌ای برایش دارد و نه استرس و فشاری متحمل می‌شود. اما تماشاچی نبودن، کنش‌گر بودن و داخل یک میدانی عمل کردن کار هر کسی نیست و همین که نویسنده این کتاب تماشاچی نبوده قابل تقدیر است و اینکه چنین رمانی در فضای دینی نوشته می‌شود بسیار مهم است.

نوجوان هیچ‌گاه سوژه پژوهش نبوده است

وی در ادامه افزود: اساساً نه در حوزه ادبیات بلکه در همه حوزه‌ها نوجوان هیچ‌گاه سوژه پژوهش نبوده است و ما نمی‌دانیم دنیا، ادبیات و زبان او چیست. البته در سال‌های اخیر نوجوان و دوران نوجوانی به مسئله تبدیل شده که این اتفاق خوبی است اما در عین حال طی این سال‌ها مشروعیت روایت از خودش را هم از او گرفتیم و همیشه تصویری از او ارائه دادیم که زبان نوجوان نبوده و در واقع یک فردی به عنوان پژوهشگر او را تحلیل کرده که آن هم برگرفته از نگاه خود نوجوان نیست. به نظرم حلقه مفقوده این ارتباط به بخش نوجوان هم برنمی‌گردد، بلکه نویسنده ما به اندازه نویسندگان دیگر نقاط دنیا با مخاطبش ارتباط مستمر ندارد و نمی‌داند مخاطبش چه فهمی از او می‌کند.

آیا نوجوانان ما هنوز هم کتاب می‌خوانند؟

نکته دیگر اینکه ما باید این سوال را مطرح کنیم که اصلاً با کدام نوجوان سروکار داریم و کدام نوجوان ایرانی کتاب می‌خواند. اگر یک تیپ‌شناسی برای نوجوانان ایرانی داشته باشیم باید ببینیم مخاطبمان چه کسانی هستند. گرچه ما عموماً در چنین بحثی دچار «تهران ـ ایران‌انگاری» می‌شویم و بر همین اساس فکر می‌کنم گاهی اوقات نویسنده، مترجم و ناشر دارد برای طبقه متوسط شهری در ایران کتاب تولید می‌کند و خیلی از مخاطبان از این چرخه حذف می‌شوند. اما مهم است بدانیم در فضای فرهنگی کتاب که رقبای قدری همچون گیم، سریال، شو، فیلم و ... دارد اصلاً کدام نوجوان هست که هنوز کتاب می‌خواند.

وی کتاب «اردو در قبرستان ژغاره» را حاوی چند نکته جذاب دانست و آنها را اینطور برشمرد و گفت: رنگ و لعاب فوتبالی به داستان داده شده نکته مهمی است که در این کتاب وجود دارد و بچه‌ها به این مقوله علاقه وافری دارند. جایی که قرار بود نوجوانان با هم ارتباط برقرار کنند به درستی انتخاب شده بود و فوتبال به عنوان گزینه‌ای که بتواند چند بچه روستایی و شهری را دور هم جمع کند انتخاب بسیار خوبی بود که ساختار منطقی هم داشت. مسئله دیگر گروه سنی کتاب است؛ ما در خوانش رسمی نوجوان را زیر ۱۲ سال نمی بینیم بلکه این رده سنی بین ۱۲ تا ۱۸ است که البته از نظر من ۱۸ تا ۲۰ هم کاملاً مختصات نوجوانی دارد. در این کتاب هم گروه سنی کاملا رعایت شده است.

دست ناشر و نویسنده را در تولید ژانر وحشت باز بگذاریم

نکته دیگر به ژانر کتاب برمی‌گردد؛ اینکه نوجوان میزانی از قصه ترسناک را دوست دارد خودش مسئله است و بسیاری از ناشران هم به آن معتقدند اما متاسفانه یا این ژانر را بایکوت می‌کنند یا از ترسناک بودنش می‌کاهند؛ در حالی که باید دست ناشر و نویسنده در تولید ژانر وحشت باز باشد. اما نکته دیگری که در این کتاب جای تحسین داشت استفاده از گویش است. از همه اینها بگذریم اینکه کتاب تصویر و اشاره‌ای به امام هادی(ع) داشت هم اتفاق بسیار جذابی بود.

این منتقد تصریح کرد: امیدوارم کتاب به اندازه‌ای که باید دیده شود و البته باید قبول کنیم کتاب کلمه است و در دنیای نمایشی و تصویرزده نیاز به یک سری اقدامات برای دیده شدن همچون تبلیغات و کمپین‌های خوب دارد و باید در شبکه‌های اجتماعی بچرخد تا دیده شود.

این نکته را هم فراموش نکنیم آن قشری از نوجوان که کتابخوان است خیلی علاقمند به کتاب دینی نیست و ژانر پرطرفدارش عاشقانه و کلاسیک است که همچنان هم با قدرت پیش می‌رود. ضمن اینکه اگر نوجوان چیزی را حدس بزند که متعلق به گروه سنی نوجوان است آن را نمی‌خواند و به ویژه از ۱۵ سالگی به بعد به ادبیات بزرگسال تمایل دارد، این کتاب هم به نوعی در ادبیات دینی جا می‌گیرد و علیرغم اینکه به مفاهیم دینی گل درشت نپرداخته اما مخاطب با دیدن انتشارات به نشر متوجه دینی بودن آن می‌شود، در نتیجه اگر قرار است مخاطبمان را به خواندن این کتاب ترغیب کنیم باید برای دیده شدنش برنامه داشته باشیم.

خوشحالم این دیکته نانوشته باقی نماند/  نوجوان خواهان کتاب دینی جذاب است

کتابی که قابلیت نگارش جلد دوم را هم دارد

در ادامه این نشست یزدانی کارشناس و منتقد نیز طی سخنانی یادآور شد: بچه‌ها قصه عاشقانه دوست دارند و من می‌خواهم این مسئله را به قرآن ارجاع بدهم که جذاب‌ترین قصه آن یک قصه عاشقانه است و خدا هم هیچ جا نگفته که داستان حضرت یوسف و زلیخا مناسبت بالای ۱۵ سال است و خوشبختانه تا الان هم کسی مدعی نشده که نوجوانان نباید این داستان را بخوانند. بنابراین اگر ما به همین منطق کلان خدا بازگردیم متوجه می‌شویم در کتاب ‌مخصوص گروه سنی نوجوان یک سری باید و نبایدهای فرهنگی را باید کنار بگذاریم و نیازی نیست این همه خط قرمزهای محدود شونده را شاملش کنیم تا به جایی برسد که نویسنده‌ای که همین کتاب را نوشته هم از ادامه کار منصرف شود در حالی که به نظرم کتاب «اردو در قبرستان ژغاره» قابلیت این را دارد که جلد دومش هم نوشته شود.

وی در ادامه متذکر شد: خلق یک جهان داستانی و همراه شدن با شخصیت داستان در این کتاب اصلاً توی ذوق نمی‌زند و به عنوان یک مخاطب علاقمندید آن را ادامه بدهید. به نظرم وقتی چنین کاراکتری ساخته می‌شود باید داستان‌های آن ادامه پیدا کند. بد نیست به این موضوع اشاره کنم که یکی از مشکلات ما در رمان نوجوان کمبود شخصیت است اما اگر نویسنده بپرسید آیا می‌خواهی جلد دوم را بنویسی شاید با اکراه جواب مثبت بدهد.

در ادبیات اصلاً نقد حرفه‌ای نداریم

یزدانی با اشاره به شرایط نقد ادبی گفت: ما در ادبیات اصلاً نقد حرفه‌ای نداریم و معتقدم کسی که خودش نویسنده است نمی‌تواند منتقد هم باشد. حالا شما تصور کنید نویسنده همه نقدها را هم می‌پذیرد اما وقتی کتاب تازه به کارشناسی کتاب مذهبی می‌رود کار به مراتب سخت‌تر شده و ممکن است کتاب با اما و اگرهای متعدد هزارپاره شود و حسش را از دست بدهد. این خودش یکی از آسیب‌شناسی‌های کتاب دینی است.

وی با تاکید بر اینکه نوجوان ما کتاب دینی را می‌خواند مشروط بر اینکه خوب نوشته شود، اظهار کرد: اگر نویسنده و ناشر نخواهد در مورد کتاب دینی فرمایشی عمل کند و حرف گل درشت بزند و آمرانه از بالا به نوجوان نگاه کند، نوجوان به ذات و فطرتاً طالب کتاب دینی است و آن را می‌خواهد؛ چنانچه ادبیات دینی قدمتی به بلندای ادبیات دارد و مختص چند دهه اخیر هم نیست.

یزانی در ادامه به یکی از ایرادات کتاب اشاره کرد و گفت: برخلاف نظر خانم محسنی فرد سوال من و شورای نقد هم این بود که امام هادی(ع) کجای این داستان است؟ وقتی ما برای مخاطب امروزی مطلبی را تولید می‌کنیم آن مسئله را آنقدر کوچک می‌کنند که حتی مخاطب متوجه نشود چه چیزی در اندیشه نویسنده بوده است. ضمن اینکه سال‌های زیست امام هادی(ع) را نمی‌توان در قالب یک کتاب نوجوان گنجاند.

خوشحالم این دیکته نانوشته باقی نماند/  نوجوان خواهان کتاب دینی جذاب است

بخش پایانی این نشست به سخنانی کوتاه از نویسنده اختصاص پیدا کرد؛ جلائی فر با بیان اینکه معتقد است نویسنده نباید خیلی راجع به کتابش صحبت کند و باید بیشتر بشنود گفت: این اولین تجربه من بود که می‌خواستم برای نوجوان ادبیات دینی بنویسم و خیلی دست و دلم می‌لرزید که کار قابلی از آب دربیاید یا نه. در عین حال دوست داشتم کار متفاوتی ارائه بدهم و نمی‌دانم چقدر موفق شدم و می‌توان این را فقط از بازخورد دیگران فهمید.

خوشحالم این دیکته نانوشته باقی نماند

این نویسنده با بیان اینکه نمی‌خواسته کتاب و داستانی تاریخی بنویسد تاکید کرد: برایم مهم بود این کتاب درباره نوجوان امروزی باشد و طنز هم در آن دیده شود و از کنار ژانر وحشت هم رد شوم. ضمن این که می‌خواستم داستان تمی معمایی و ماجراجویانه داشته باشد و از سویی دیگر هدفم این بود به زیارت جامعه کبیره در کتاب اشاره کنم که از میراث گرانبهای امام هادی(ع) است. نکته دیگری که برایم مهم بود در کتاب باشد بحث تحول و چالش اخلاقی بود که نوجوانان با آن مواجه هستند و مجموع همه این موارد به خلق «اردو در قبرستان ژغاره» منجر شد.

جلایی فر در پایان تصریح کرد: این کتاب به عنوان یک تجربه نو و جدید حتماً ایراداتی دارد و از نقدها استقبال می‌کنم و خوشحالم که این دیکته نانوشته باقی نماند و جرات کردم که این نکات را کنار هم در یک اثر بیاورم و امیدوارم در آینده تجربیاتی داشته باشم که ایراداتش هم کمتر باشد.

خوشحالم این دیکته نانوشته باقی نماند/  نوجوان خواهان کتاب دینی جذاب است

کوتاه درباره کتاب؛ کتاب «اردو در قبرستان ژغاره» یک رمان نوجوان ماجراجویانه است. کتاب در ۱۷ فصل، و درباره یک پسر ۱۷ ساله است که پدربزرگش نام عجیبی بر او گذاشته: «بادآورد!».بادآورد در تمام سال‌های تحصیلش به خاطر اسم عجیبش آزار دیده و واقعا دلش می‌خواهد آن را عوض کند. اما رسم سختگیرانه‌ای در خانواده آن‌هاست که نام اولین نوه پسری را جد پدری باید انتخاب کند و هیچ کس حق ندارد روی حرف او حرفی بزند.بادآورد یک بار تمام جرأتش را جمع می‌کند و از پدربزرگ می­‌خواهد که اسمش را تغییر دهد. پدربزرگ رازی که در پس این نام‌گذاری عجیب و غریب است را برای بادآورد فاش می‌کند و او را به سفر پر رمز و راز و خطرناکی می‌فرستد: اردو در قبرستان ژغاره. اگر بادآورد بتواند مأموریتی که پدربزرگ به او داده را انجام دهد، می‌تواند اسمش را تغییر دهد. اما در ژغاره همه چیز آن‌طور که آن‌ها می‌خواهند پیش نمی‌رود. رازهایی هست که حتی پدربزرگ هم از آن‌ها خبر ندارد... .

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.